تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ - ۲۵ دی ۱۴۰۳
تعداد نظرات: ۲ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

بازخوانی جنایات روسیه در تاریخ ایران | قاضی محمد: همه چیز به اراده روس‌ها انجام می‌شد!

ارتش ایران از سمت شمال و شرق وارد منطقه شدند و عده چشمگیری از عشایر که مخالف قاضی محمد بودند از شرق به آنها پیوستند. قاضی محمد و سران جمهوری مهاباد با ورود ارتش خود را تسلیم کردند. قاضی محمد در پاسخ به اتهامات خود مدام تکرار می‌کرد «همه چیز به اراده روس‌ها انجام می‌شد.» نهایتا هم قاضی محمد و برادرش کمتر از چهار ماه بعد، در دهم فروردین سال ۱۳۲۶ در میدان اصلی مهاباد اعدام شدند.

بازخوانی جنایات روسیه در تاریخ ایران | قاضی محمد: همه چیز به اراده روس‌ها انجام می‌شد!

رویداد۲۴| این روز‌ها سخنان یکی از فرماندهان سپاه مبنی بر اینکه روسیه بر وفق منافع صهیونیست‌ها عمل کرده و در ماجرای سقوط اسد به نیرو‌های ایرانی خیانت کرده است، جنجال‌های فراوانی به پا کرده است. گویا برخی از بدعهدی روس‌ها شوکه شده‌اند. اما اگر کسی کوچکترین اطلاعی از تاریخ معاصر ایران داشته باشد می‌داند که این رفتار نه استثناء، بلکه قاعده است. در تاریخ معاصر ایران هیچ کشوری به اندازه روسیه به منافع ملی ایرانیان آسیب نزده است. در قسمت اول این گزارش نگاهی به گوشه‌ای از کارنامه اقدامات دولت روسیه در ایران دوره قاجار انداختیم، در قسمت دوماین گزارش به بازخوانی تاریخ ایران و روسیه در دوره پهلوی اول و دوم و ماجرای جمهوری مهاباد می‌پردازیم: 

«دو دشمن از دو سو ریسمانی به گردن کسی انداختند که او را خفه کنند. یکی از آن دو خصم سر ریسمان را رها کرد و گفت‌ای بیچاره! من با تو برادرم و آن مرد بدبخت نجات یافت. آن مرد که ریسمان گلوی ما را رها کرده لنین است.» ملک‌الشعرای بهار

تجاوز و استثمار روسیه تزاری در ایران، در دهه‌های نخست قرن بیستم میلادی، به اوج خود رسیده بود. اما این تاریخ پر ادبار یک دوه استثنایی هم داشت: از انقلاب اکتبر تا پایان رهبری لنین. ایرانیان بسیار خوش‌شانس بودند که انقلاب اکتبر در این دوره رخ داد و تزار‌ها سرنگون شدند. یکی از اهداف بلشویک‌ها پس از انقلاب آزادسازی اراضی استعماری که توسط دولت تزاری به دست آمده بودند. مورد اخیر به‌ویژه برای ایران بسیار مفید بود چرا که ایران را از تجزیه بین دولت بریتانیا و روسیه نجات داد و باعث خروج نیرو‌های روس از ایران شد.

بنابر عهدنامه‌ای که روسیه و بریتانیا در اوت ۱۹۰۷ امضا کرده بودند، بنا بود به زودی ایران که دولتی بسیار ضعیف داشت و کشوری عقب‌مانده و فقیر بود بین این دو کشور تقسیم شود و منطقه بی‌طرفی بین دو قلمر به صورت مستقل باقی بماند.

لنین مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب سخنرانی کرد و درباره ایران چنین گفت: «رفقا، برادران و خواهران، وقایع عمده در خاک روسیه در جریان است. خاتمه مجازات خونینی که از برای تقسیم کردن ممالک دیگران شروع شده بود نزدیک می‌شود. سلطنت وحشیانه که زندگانی ملل عالم را بنده خود قرار داده بود، مقهور شد. عمارت کهنه و پوسیده استبداد و بندگی در زیر ضربات انقلاب روس خراب می‌شود. مسلمانان مشرق، ایرانیان، ترک‌ها، عرب‌ها، هندی‌ها، تمام طوایفی که سباع حریص اروپا زندگی و دارایی و آزادی شما را در قرون متوالی مال‌التجاره از برای خود قرار داده و غارتگران جنگجو می‌خواهند ممالکتان را تقسیم کنند! ما اعلام می‌کنیم که عهدنامه سری راجع به تقسیم کشور ایران محو و پاره شد و همین که عملیات جنگی خاتمه یابد، قشون روس از ایران خارج می‌شود و حق تعیین مقدرات ایران به دست ایرانیان تأمین خواهد شد.»

در پی اعلامیه لنین، تروتسکی به عنوان کمیسر نیرو‌های مسلح روسیه اعلام داشت که به واحد‌های نظامی روسیه که بر طبق عهدنامه انگلستان و روسیه مبنی بر تقسیم ایران در این کشور مستقر شده‌اند، دستور خروج فوری از ایران را داده است.

روابط ایران و اتحاد جماهیر شوروی

انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ میلادی مصادف با ۱۲۹۶ خورشیدی رخ داد؛ در این دوره جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸) در جریان بود و نگاه ایران نیز به روسیه تغییر کرده بود؛ تا آنجا که حتی پایان جنگ جهانی اول به وسیله سفارتخانه‌های متفقین (انگلیس، فرانسه، شوروی و آمریکا) در تهران اعلام شد.

با پایان جنگ جهانی، مشاورالممالک به عنوان وزیر خارجه به مسکو رفت و رابطه در دوره لنین آنقدر خوب بود که ایران «پیمان مودت» را نیز با روسیه امضا کرد. بر اساس این پیمان تمام امتیازات استعماری دوران تزاری لغو شده بود. در بند لغو امتیازات استعماری چنین آمده است: «دولت شوروی روسیه مطابق بیانیه‌های خود راجع به مبانی سیاست روسیه نسبت به ملت ایران مندرجه در مراسلات ۱۴ یانوار ۱۹۱۸ (۱۲۹۶ خورشیدی) و ۲۶ ایون ۱۹۱۹ (۱۲۹۷ خورشیدی) یک مرتبه دیگر رسماً اعلان می‌نماید که از سیاست جابرانه که دولت‌های مستعمراتی روسیه که به اراده کارگران و دهاقین این مملکت سرنگون شدند نسبت به ایران تعقیب می‌نمودند قطعاً صرف نظر می‌نماید. نظر به آنچه گفته شد و با اشتیاق به این که ملت ایران مستقل و سعادتمند شده و بتوانند آزادانه در دارایی خود تصرفات لازمه را بنماید دولت شوروی روسیه تمام معاهدات و مقاولات و قرارداد‌ها را که دولت تزاری روسیه با ایران منعقد نموده و حقوق ملت ایران را تضییع می‌نمود ملغی و از درجه اعتبار ساقط شده اعلان می‌نماید.»

در بند سوم نیز لنین برخی شهر‌های تصرف شده توس روسیه تزاری را به ایران بازگرداند: «دولتین معظمتین متعاهدتین رضایت می‌دهند که سرحد مابین ایران و روسیه را مطابق تعیین کمیسیون سرحدی ۱۸۸۱ (۱۲۵۹ خورشیدی) تصدیق و رعایت نمایند؛ ضمناً به واسطه عدم میلی که دولت شوروی روسیه از استفاده از ثمره سیاست غاصبانه دولت تزاری سابق روسیه دارد از انتفاع از جزائر آشوراده و جزائر دیگری که در سواحل ولایت استرآباد ایران واقع می‌باشند، صرف نظر کرده و همچنین قریه فیروزه را با اراضی مجاوره آن که مطابق قرارداد ۲۸ مای ۱۸۹۳ (۷ خرداد ۱۲۷۲ خورشیدی) از طرف ایران به روسیه انتقال داده شده‌است به ایران مسترد می‌دارد. دولت ایران از طرف خود رضایت می‌دهد که شهر سرخس معروف به سرخس روس یا سرخس کهنه با اراضی مجاور آن که منتهی به رودخانه سرخس می‌شود در تصرف روسیه باقی بماند. طرفین معظمین متعاهدین با حقوق مساوی از رودخانه اترک و سایر رودخانه‌ها و آب‌های سرحدی بهره‌مند خواهند شد و ضمناً برای تنظیم قطعی مسئله انتفاع از آب‌های سرحدی و برای حل کلیه مسایل متنازع فی‌های سرحدی و اراضی یک کمیسیون مرکب از نمایندگان ایران و روسیه معین خواهد شد.»

لنین همچنین از دریافت وام‌های با بهره روسیه به ایران صرف نظر کرد و به علت استعمارگرایانه بودن، آن را پس نگرفت؛ چنانچه در بند هشتم قرارداد دوستی ایران و روسیه چنین آمده است: «دولت شوروی روسیه انصراف قطعی خود را از سیاست اقتصادی که حکومت تزاری روسیه در شرق تعقیب می‌نمود و به دولت ایران نه از دیدگاه توسعه اقتصادی و ترقی ملت ایران بلکه برای اسارت سیاسی ایران پول می‌داد اعلان می‌نماید؛ بنابراین دولت شوروی روسیه از هر نوع حقوق خود نسبت به قروضی که دولت تزاری به ایران داده‌است صرف نظر کرده و اینگونه استقراض‌ها را نسخ شده و غیرقابل تادیه می‌شمارد و همچنین دولت شوروی روسیه از تمام تقاضا‌های راجع به انتفاع از عوائد مملکتی ایران که وثیقه استقراض‌های مذکوره بودند صرف نظر می‌نماید.»

جالب آنکه حکومت کمونیست روسیه، درباره بنا‌های مذهبی نیز نظر داشت و آن را در راستای سیاست‌های حکومت تزاری می‌خواند، به همین دلیل از مالکیت بر هیات‌ها و بنا‌های ارتدکس صرف‌نظر کرد تا به جای آنها مدرسه در ایران ساخته شود. در این دوران به تاسی از انقلاب اکتبر، جنبش میرزا کوچک خان جنگلی نیز در شمال ایران به راه افتاده بود که البته جنبشی مذهبی بود، اما با تاثیر چهره‌هایی همچون دکتر حشمت و حیدرخان عمو اوغلی و احسان الله خان دوستدار، نیرو‌های چپگرا دست بالا را به دست آوردند و نهضت جنگل عملا تبدیل به جنبش سوسیالیستی جنگل شد. با گرم شدن روابط ایران و روسیه، دربار ایران در کنار پیمان مودت از حکومت روسیه درخواست کرد از سوسیالیست‌های گیلان حمایت نکند.


بیشتر بخوانید: سیدجعفر پیشه‌وری آرزوی ناکام جمهوری خلق‌ها


تا سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۲ خورشیدی) که ولادیمیر لنین در قید حیات بود و رهبری روسیه را بر عهده داشت، تقریبا هیچ تنشی میان ایران و روسیه وجود نداشت. در این دوره رضا شاه قدرت عمده ایران را در دست داشت و جنگ جهانی اول نیز پایان یافته بود و اختلافات کوچکی بر سر امتیاز دریای شمال و ماجرا لیانازوف وجود داشت که البته رضا شاه ترجیح داد با لغو کل قرارداد، ماجرا را فیصله دهد و دارایی خانواده لیانازف در ایران بابت اجاره‌بهای عقب افتاده‌شان گرفته شد.

همان سال هم قراردادی با شوروی برای تشکیل «کمپانی مختلط ایران و شوروی» بسته شد که سرمایه این کمپانی میان ایران و روسیه نصف نصف می‌شد. در همین حین که در دوره رهبری ژوزف استالین بر روسیه آغاز شده بود، قرارداد دیگری با این کشور منعقد شد به نام «عهدنامه تأمینیه و بی‌طرفی» که در آن ایران و روسیه به متعهد شده بود که از هر نوع فعالیت علیه یکدیگر در خاک خود جلوگیری کنند و اگر جنگ دیگری هم رخ دهد، به یکدیگر تجاوز کنند و بیطرف باقی بمانند.

این قرارداد بسیار برای ایران کارآمد بود چرا که پس از اشغال ایران همین قرارداد یکی از اهرم‌های فشار ایران به روسیه شد و باعث شد ارتش سرخ از مرز‌های ایران خارج شود. وقتی جنگ جهانی دوم درگرفت، صبح شهریور سال ۱۳۲۰ ایران توسط نیرو‌های متفقین اشغال شد که بخشی از آن انگلیسی‌ها در جنوب بودند و بخشی از آن ارتش سرخ روسیه در شمال بود. آن زمان آلمان به روسیه حمله کرده بود و مرز‌های روسیه آنقدر گسترده بود که عملا برای آنها امکان ورود به ایران وجود نداشت. روسیه به بهانه حمایت ایران از آلمان، ارتش خود را به ایران ارسال کرد. دلیل آنها حمایت رضا شاه پهوی از هیتلر بود.

با پایان جنگ جهانی دوم، نیرو‌های انگلستان از ایران خارج شدند، اما ارتش سرخ همچنان در ایران ماند و سه اتفاق مهم در آذربایجان و کردستان رخ داد که تاریخ کشور را تحت تاثیر قرار داد؛ در آذربایجان سید جعفر پیشه‌وری اعلام حکومت خودمختار کمونیستی کرد و در کردستان نیز با حمایت شوروی جمهوری سوسیالیستی مهاباد تشکیل شد. رهبر جمهوری خودخوانده مهاباد فردی به نام قاضی محمد بود که در که در بیست و پنجم شهریور ۱۳۲۱ خورشیدی در شهر مهاباد، سازمان سیاسی مخفی به نام جمعیت احیای کُرد تشکیل داده بود که مطالبات اقلیت کُرد را که توط دولت مرکزی تحت ستم بودند احیا کند. جمعیت کرد مانند فرقه دموکرات، خیلی زود از مطالبه به حق اقلیت‌ها فراتر رفت و در پی جدایی کردستان از ایران فعالیت کرد. گروه جمعیت احیای کُرد اگرچه به صورت مخفی و محدود فعالیت می‌کرد، اما در مدت نسبتا کوتاهی توانسته بود بسیاری از سرکردگان قبایل و مردم پاره‌ای شهر‌ها را با وعده ایجاد کردستان بزرگ جذب کند.

جمهوری مهاباد تفاوت بسیاری با فرقه دموکرات و جریان پیشه وری داشت. یرواند آبراهامیان درباره این تفاوت چنین می‌نویسد: «جمهوری مهاباد یک اقدام مستقل بود و می‌توان گفت که آنها در مقایسه با آذربایجان، جدایی‌طلب بودند نه خودمختار. چرا که فرقه دموکرات هیچگاه چیزی به اسم جمهوری آذربایجان تاسیس نکرد. اما حزب دموکرات، جمهوری کردستان را به وجود آورد. این کار برای آذری‌ها دور از انتظار بود و برای باکو هم دور از انتظار بود؛ که نشان می‌دهد کرد‌ها سیاستگذاری‌های مستقلی داشتند. در دوره جنگ سرد همیشه اینگونه تحلیل می‌شد که نخ همه این ماجرا‌ها در دست مسکو بوده، ولی الان به وضوح می‌دانیم که این گروه در مهاباد، تا حدی برنامه خودشان را پیش می‌بردند. به نظر من حزب دموکرات کردستان در این مقطع به این نتیجه رسید که فرصت مناسبی فراهم شده تا دولت کردستان تشکیل شود. این چیزی نبود که از باکو یا مسکو بیاید، این تحلیل آنها بود که فرصتی هست که می‌توان از استفاده کرد.»

در دوره رضا شاه هرگونه فعالیت کمونیستی (مرام اشتراکی) ممنوع شده بود، اما با پایان حکومت او بار دیگر فعالیت احزاب سوسیالیست نیز آزاد شد و به این ترتیب سومین اتفاق مهم تشکیل حزب توده در ایران بود که تاثیر زیادی از روسیه داشت و در مقاطعی عملا برای شوروی جاسوسی می‌کرد.

تشکیل جمهوری مهاباد در سایه حمایت‌های اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفت. در آن زمان، نیرو‌های شوروی به بهانه جنگ جهانی دوم در شمال ایران حضور داشتند و از جنبش‌های محلی مانند کرد‌ها و آذری‌ها حمایت می‌کردند.
حمایت شوروی از جمهوری مهاباد بیش از آنکه از سر همدلی با کرد‌ها باشد، ناشی از سیاست‌های ژئوپلیتیک این کشور بود. استالین به دنبال فشار بر حکومت مرکزی ایران برای دستیابی به امتیازات نفتی در شمال ایران بود و از جنبش‌های محلی به‌عنوان ابزاری برای این هدف استفاده می‌کرد.

با خروج نیرو‌های شوروی از ایران در اواسط سال ۱۹۴۶، حکومت مرکزی به رهبری نخست‌وزیر احمد قوام قدرت خود را بازسازی کرد و برای سرکوب جمهوری مهاباد وارد عمل شد. این تغییر شرایط بین‌المللی به معنای پایان جمهوری نوپای مهاباد بود. درواقع اولتیماتوم هری ترومن و مذاکرات قوام با استالین که در جریان آن وعده واگذاری نفت شمال به اتحاد شوروی داده شد، باعث شدند استالین دستور خروج نیرو‌های شوروی از ایران را صادر کند و دست از حمایت فرقه دموکرات و جمهوری مهاباد بردارد.

جنگ عمال شوروی با حکومت مرکزی ایران

فردای آن روز وزیر جنگ قاضی محمد در مسجد شهر نطق کرد و چنین گفت: «دولت مرکزی قادر نیست در جبهه‌های آذربایجان و مهاباد همزمان بجنگد من قریب ۳ سال در تهران بودم و به خوبی از روحیهٔ سربازان و درجه‌داران و افسران ارتش مطلع هستم دولت در سقز و سردشت و تکاب نیرویی ندارد و ما، به خوبی با کمک فداییان دموکرات آذربایجان می‌توانیم، قوای دولتی را تارومار کنیم.»
چنین تصوری به ضرر آنها تمام شد. ارتش ایران از سمت شمال و شرق وارد منطقه شدند و عده چشمگیری از عشایر که مخالف قاضی محمد بودند از شرق به آنها پیوستند. قاضی محمد و سران جمهوری مهاباد با ورود ارتش خود را تسلیم کردند. قاضی محمد در پاسخ به اتهامات خود مدام تکرار می‌کرد «همه چیز به اراده روس‌ها انجام می‌شد.» نهایتا هم قاضی محمد و برادرش کمتر از چهار ماه بعد، در دهم فروردین سال ۱۳۲۶ در میدان اصلی مهاباد اعدام شدند.

دلایل سقوط

قاضی محمد، به جای جست‌وجوی راهکار‌هایی مستقل و دیپلماسی داخلی، به حمایت‌های شوروی دل بست و مسیر سیاسی خود را به قدرتی خارجی گره زد. این وابستگی، او را به مهره‌ای در بازی بزرگ قدرت‌های جهانی تبدیل کرد؛ مهره‌ای که پس از عقب‌نشینی شوروی، عملا به حال خود رها شد. این اشتباه استراتژیک، جمهوری مهاباد را از پشتوانه سیاسی و نظامی خالی کرد و زمینه سقوط سریع آن را فراهم آورد.

نکته مهم‌تر اینکه قاضی محمد در این دوره نتوانست درک درستی از منافع متغیر شوروی داشته باشد. استالین که هدف اصلی‌اش امتیازات نفتی از ایران بود، پس از شکست در مذاکرات با دولت احمد قوام، نیرو‌های خود را از شمال ایران عقب کشید و جمهوری مهاباد را قربانی این معادلات کرد. وابستگی به قدرتی خارجی که وفاداری‌اش به منافع خود محدود بود، قاضی محمد را در بن‌بستی سیاسی گرفتار کرد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: تاریخ ایران
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۲۳ - ۱۴۰۳/۱۰/۲۵
2
0
روسیه آنجا زمان لشکر سرخ تخم حرام داشت رحم نداشتند قاجار ایران نابود کرده بود رضا شاه دلیر مرد تاریخ ایران مرزها رو درست دست انگلیس ک 9میلیون ایرانی به انواع مختلف کشت روسیه بدتر حتی به حرم امام رضا علیه سلام اهانت کرد و گنبد شیریف با توپ زد جنایت های زیادی کردند
امیر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۵ - ۱۴۰۳/۱۰/۲۵
1
0
ملت بزرگ و با فرهنگ ایران و کشورهای همسایه مث افغانستان و....از دو کشور تنفر عمیق تاریخی دارند و اگر روزش برسد تلافی خواهند کرد ،تاهزارساله دیگه نسل‌های ایران از روسیه و انگلیس متنفرند ،وروزانتقام فرا خواهد رسید ،
نظرات شما